دخملونه...
در اولین صبح عروسی ، زن و شوهر توافق کردند که در را بر روی هیچکس باز نکنند .
ابتدا پدر و مادر پسر آمدند،زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند،اما چون از قبل توافق کرده
بودند ، هیچکدام در را باز نکرد.
ساعتی بعد پدر و مادر دختر آمدند.زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند.
اشک درچشمان زن جمع شده بود و در این حال گفت:نمیتونم ببینم که پدر و مادرم پشت در
باشند و در را روشون بازنکنم.
شوهر چیزی نگفت ، و در را برویشان گشود.اما این موضوع را پیش خودش نگه داشت.
سالها گذشت خداوند به آنها چهار پسر داد.پنجمین فرزندشان دختر بود.برای تولد این فرزند ،
پدر بسیار شادی کرد و چند گوسفند را سر برید و میهمانی مفصلی داد.
مردم متعجبانه از او پرسیدند:علت اینهمه شادی و میهمانی دادن چیست ؟ مرد بسادگی جواب
داد:چون این همون کسیه که در را برویم باز میکنه!
سلامتی همه دخترای با محبت♥
از استادى پرسیدند: آیا قلبى که شکسته بازهم میتواند عاشق شود ؟
استادگفت :بله
پرسیدند : آیا شما تا کنون از لیوان شکسته اب خورده اید؟
استادپاسخ داد :آیا شما به خاطر لیوان شکسته از آب خوردن
دست کشیده اید!؟
دنیای ما دختــــرا
پر از لاکای رنگارنگ...
رژ لبای پررنگ...
گردنبندای طلایی..نقره ای...
انگشتر و جواهر
پر از ست کردن دامن با تاپ
ساپورت, ساقای رنگی رنگی
پر از قرارای دخترونه
دوره همی...
تلفنای 2 ساعته با موضوع مخاطب خاص!!!
گریه کردنای یواشکی زیر پتوهای صورتی
دفترچه خاطرات
قول دادن به همدیگه سر فراموش کردنای دوس پسرا!
قول دادن به هم و اینکه فردا یه روز جدیده!
دوردورای پر شیطنت
پاستا خوردن تو کافه ی دنج...
اهنگ گوش دادنای نصف شبی تو اتوبانا...
با ناراحتی به هم زنگ زدن و چن دقیقه بعداز شوخیای هم خندیدن
ارایشگاه رفتنای هول هولکی
1000بار این جمله رو تکرار کردن: تو ک اکی میشی حالا من چیکا کنم؟
اس دادنای شبونه: بهت زنگ زد؟ نه؟ گورباباش
گپای 4 -5 تایی دور میز و نسکافه خوردن،مسخره کردن همدیگه
کلمه های رمزی ک فقط خودمون معنیشو میدونیم
رازایی ک فقط خودمون ازشون خبر داریم
دنیای ما پره از لباسای سفید وتورای پف پفی و مخاطبای خاصمون...
ک شاهزاده سوار بر اسب سفیدمونن
دنیای ما دخترا پره از احساسات پاک و رویاهای دختروونه ...